حکایت

ساخت وبلاگ
میانترم نشسته بودم منتظر که استاد بیاد هنوز نیموده سلام نکرده میگه با آقای " ف " مشتاق دیدار کم پیدایی این ور سال تشریف نیاوردید سر کلاس براش توضیح دادم که استاد گرامی سر کارم اونم به عنوان آزمایش ی سخت که بیام کلاس گفت اوهوم، امتحان بسی مزخرف و آشغال بود همه سوالاتُ جواب دادم آنهایی که بلد بودم اول از همه و کامل و اون سه تا که بلد نبودم رو نصف و نیمه هر چی تُرهات ِ و ترشحات ذهنی بود نوشتم براش ، برگه رو که بهش دادم بازم گفت آقای " ف " بعد امتحان کلاس تشکیل میشه گفت استاد شرمنده باید برم گفت بسلامت! حالا بنظرتون حسابمو میرسه پایان ترم؟
الان هم به تاخت دارم میرم محل کار ( به قول صاحب کار " دفتر ") انگار شرکت بی خیال بابا
مشهد زوری ۳...
ما را در سایت مشهد زوری ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2tanhataren-pesar1 بازدید : 147 تاريخ : چهارشنبه 20 ارديبهشت 1396 ساعت: 16:37